، تا این لحظه: 12 سال و 1 روز سن داره

هستي و قلب مامان

سیزده ماهگی دوقلوها یا دو روز تاخیر

١٨خرداد  ١٣ ماهه شدیم هنوزم نمی تونیم راه  بریم  فقط دستمون می گیریم به در ودیوار وکل خونه رو با دست وپاهای کوچولومون زیر پا می ذاریم هروقت مامانی وبابایی جایی می رن اعم از دستشویی اتاق خواب بیرون و... پشت سرشون گریه می کنیم چهارتا مروارید تو دهنمون داریم  ولی مامانی هنوزم برامون آش دندونی نپخته  آخه سرش شلوغه هم سرکار هم خونه  وهم ما دوتا که خیلی شیطونیم  مامانی نوشت: خوشگلای مامانی عاشقتونم  از بس دوستتون دارم که نمی دونم چکار کنم چی بهت بگم قربون دست وپای کوچولوتون برم  قربون چشمای نازتون برم تازگی ها چشم و دماغ ودهن یاد گرفیتید وقتی بهتون می گم توصورت من نشون بدید دخملم ...
20 خرداد 1392

بالاخره آقا شديم خانم شديم

مامانيه  تنبل بالاخره يادش افتاد  كه بايد داداشي ختنه بشه  و خانم كوچولوهم  گوشاش سوراخ بشه     بله ديروز وقتي بايايي از سر كار اومد ما دوتا وبابا  جون  و مامان جون  رفتيم  كلينيك كودكان   اول داداشي ختنه شد طفلي خيلي ترسيده بود  و بيقراري مي كرد   ولي مرد شد  آقاي دكترم گفت ديگه گارانتيه تا وقتي خودشم  يه پسمل كوچولو   بياره    بله داداشي ديگه مرد شد   خانم كوچولوهم  گوشاش آقاي دكتر اول بيحس  كرد وبعد با يه  دستگاهي شبيه تفنگ  سوراخ كرد يه جفت گوشواره طلايي رنگ توش انداخت  البته جوجو ي  ما...
19 خرداد 1392
1